امروز تولدمه اما یه غم بزرگ دارم
اونایی که کربلا رفتند و بالاخص اگه شب جمعه آنجا بوده باشند، براشون این ساعات و دقابق لحظه های دلتنگی است، شاید حرف دل اونا این دو بیت باشد:
با خودم فکر می کنم گاهی!
درد دوری کشیده بودم کاش
کربـلا را ندیده بودم کــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاش...
اللهم الرزقنا...
اربعین اوج رفتن است، قله رسیدن است. آنهایی که اربعین کربلا نرفتهاند که خدا به داد دلشان برسد. آنهایی هم که امسال میخواهند بروند باز خدا به داد دلشان برسد؛ اما امان از آنهایی که اربعین َکربلا را دیدهاند، رفتهاند، رسیدهاند و امسال...
روزهای محرم که فرا میرسد برای خیلی از ما ایرانیها انگار دمیدن خون تازهای در رگهای وجودمان است.
خیلی از ما ایرانیهای شیعه، زندگیمان را با ماه محرم تنظیم میکنیم. آنگونه که بتوانیم از سرمستی محرم بهرهمند شویم و توشهای برای روزهای سال برداریم تا در بقچه ایمانمان نان و ریحانی از عشق حسین علیهالسلام باشد.. تا حلاوتبخش زندگیمان باشد. چند سال پیش لابلای همین نوشتهها اقرار کردم که بهشت جایی است مثل همین هیئتهای خودمان. از چای با استکانهای کوچک در هیئت گرفته تا شور آخر سینهزنها تا نذریدادن مادرهایمان هر چه که هست و بود و خواهد بود؛ انعکاس تصویر بهشت است. یعنی گویی بهشت یک هیئت عزاداری است که همه جمع میشوند تا برای حسین فاطمه علیهماالسلام گریه کنند.. و این گریه، همان جنات عدنی است که خدا در کتابش وعده داده است و غیر از هیئات حسین علیهالسلام کجا میتوان طعم «یطعمون الطعام علی حبه» را چشید؟
جز در حلقه سینهزنی برای حسین علیهالسلام کجا می توان «وِلدانٌ مخلدونَ بأکواب و أباریق» را دید؟
این که میگویند «مزاجه من تسنیم» مگر غیر از نذریهای مجالس حسین علیهالسلام چیز دیگری میتواند باشد؟ شما فکر میکنید موسی علیهالسلام در کوه طور چرا به فرمان «فاخلع نعلیک» گوش جان سپرد؟ برای ورود به هیئت حسین علیه السلام. از هفت بطن قرآن مجید، حداقل یکی از دهلیزهای معنایی قرآن، در هیئت حسین علیهالسلام گشوده میشود. این را شک ندارم.
شاید وقتی دیگر باز هم در این باره نوشتم اما امروز میخواهم حرف دیگری بزنم. میخواهم برای آنهایی بنویسم که عاشقانه در هیئت حسین علیهالسلام از جان میگذرند . میخواهم بنویسم زندگی پای این عَلَم، آدابی دارد که جز با تسلط بر دائرةالمعارف عاشقی عاشورا، نمیتوان آن را دریافت. هر کدام از ارکان هیئت حسین علیهالسلام برای خودش قاموسی است عظیم. گذشتهای دارد و حالی و آیندهای...
یکی از ارکان این هیئت، "همرکابی" است. یعنی عاشق باید "پای کار" باشد. باید بیاید به هر جا که مولایش میخواهد. پای منبر آقا که نشسته است باید آماده باشد تا روضهخوان نفسش هُرم کربلا میگیرد دلش را پرواز بدهد برود روی تل زینبیه و در کنار مویههای زینب بگرید. باید بلد باشد «برود»... کربلا منتظر ماست بیا تا برویم.. بیا تا برویم..
این رفتن، خودش روضه است. خیلیها آن روز پای رفتن نداشتند اگرچه زبان نوشتن نامه داشتند. کربلا پر است از نرفتنها... و این نرفتنهاست که سوگواره طف را را رقم میزند. خوش به حال آنهایی که رفتند. زهیر هم اول، پای رفتن نداشت اما بالاخره رفت. حُر هم با پای نرفتن آمده بود اما رفت. خلاصه اینکه رفتن و رسیدن از ارکان حضور در هیئت حسین علیه السلام است. در اوج رفتنهای کربلایی، به آنجا میرسیم که زینب سلام الله علیها رفتن را بر ماندن در کربلا ترجیح میدهد. «علیکنّ بالفِرار»....این رفتن دلخواسته نبود، اجباری بود. هم برای حفظ جان دخترکان حرم و هم رفتن برای برافراشتن پرچم خونخواهی خدا. این رفتن با تمام آنجه تا کنون گذشت در این هیئت فرق میکند. این رفتن، رسیدن به اربعین را دارد و رسیدن به اربعین، یعنی نقطه اوج هیئت حسین علیهالسلام. اربعین، یعنی چهل روز مدام در سرمستی جرعهنوشی جام نیزهها باشی.. اربعین یعنی رسیدن به همان قاب قوسینی که پر جبرییل در رسیدن به آن آتش میگیرد. اربعین یعنی به جوشآمدن پیمانههایی که در هیئت حسین علیهالسلام در جامهای خالی ما ریختهاند.
این روزها بازار رفتن به کربلا داغ است. مسافران اربعین کولههایشان را بستهاند تا از شهر پدریشان نجف به کربلای حسین علیه السلام پیاده بروند.
این روزها پاها آماده میشوند تاول بزنند.
چشمها مهیا میشوند بارانی شوند.
سینهها به شور میآیند تا بیتاب شوند..
و حنجرهها همنفس با خستگان کاروان، میخواهند سلامی عاشقانه به "اربعین" بدهند. اربعین، هر سال فریاد میزند آنها که نرفتهاند برخیزند... اربعین وقتی میآید، میخواهد جاماندهها را با خود ببرد... اربعین اوج رفتن است، قله رسیدن است. آنهایی که اربعین کربلا نرفتهاند که خدا به داد دلشان برسد. آنهایی هم که امسال میخواهند بروند باز خدا به داد دلشان برسد؛ اما امان از آنهایی که اربعین َکربلا را دیدهاند، رفتهاند، رسیدهاند و امسال...
عاشورا یک روز بود اما هیچوقت این یک روز تمام نشده و نمیشود... همانطور که هیئت حسین علیهالسلام هر سال جاری است در شهر های ما و هنوز تمام نشده است. اربعین هم هر سال هست. همه باید بیایند همان طور که همه هیئات میآیند... دلم برای آنهایی میسوزد که سالهای گذشته آمدهاند و امسال نمیآیند. خدا کند لااقل اربعین سر به بیابان بگذارند، جایی که بتوانند با تمام حنجرهشان حسین علیهالسلام را فریاد بزند...
میگویند کربلا نرفته یک داغ دارد، کربلا رفته 72 داغ. من میگویم اربعیننرفته... نرفته... اما کسی که اربعین کربلا بوده است نمیتواند بازگشت کاروان را ندیده باشد... امکان ندارد ندیده باشد که هرکسی گوشهای قبری را در آغوش گرفته است... زیارت اربعین از این جهت، "علامت شیعه" است که اگر کربلا باشی در آن زیارت پردهها کنار میرود... آرزو میکنم جای کسانی نباشم که اربعین کربلا را دیدهاند و امسال نمیتوانند به کربلا بروند. همین!
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
توطئه! / ازمطابقت یقینی احادیث نزدیک ظهور با اوضاع عراق و داعش خ
جنگ نرم یعنی ... اسارت روح
نجاتم بده خدا... کلیپ صوتی تنظیم دیجیتال سخنرانی حجت الاسلام آقا
مولانا واقعه کربلا را قبول ندارد / جایگاه گریه بر سیدالشهدا(ع) د
آرمادیلو چیست؟ / armadillos / نماد جام جهانی برزیل
غربت امام عصر...
معلم شهید انقلاب ما، دستمایه طنز نیست!
فرقی نمیکند
نبوغ ریاضی امیر المومنین امام علی علیه السلام
چرا اول سال قمری محرم است در حالی که هجرت پیامبر یکم ربیع الاول
[عناوین آرشیوشده]